سینه

سنتور پر سوز


یاد محبوب


ناله ی نی


هوای بهار

دستت را...

از اینکه دستت را در دستم گذاشتی ممنونم


گذاشتی  گرمی دستت را به دیگران هدیه بدم


و تمام لذت دنیا برام همین محبوب

کاشکی....

نفسم بند اومده از بس که شمردم


 لحظه هام را تا اون  زمانی که من را


نگاه می کنی  بهم اشاره میکنی


می گی منم منتظرت بودم.



راضی به رضا

یک راه بیش نمانده

مستی به میخانه جز به سبوی تو نشود

هرکس غیر سبوی تو مست شد جز به حیرت خود نیفزود

دست ما خراباتیان را بگیر ای  ساقی سریر ارتضا


با تو هرگز

برا هردوتامون بهتر


تو که قیافه سیاه و خجالت زده من را نمی بینی


من که ندیدنت تاوان گناه هامه

خدا حافظ رفیق

اومدنت را نفهمیدم 

 

ولی رفتنت برام ....... 

 

از بس من را مست خودت کردی 

 

خداحافظیت برام یه رویاست 

 

تو می دونی که چقدر محتاجتم  

 

پس با دعات منو آرومم کن  عزیزم